فروش فایل

علم روانشناسی
خوشبختی - کشف بزرگترین اشتیاق ما
50 درصد خوشبختی به ارث می رسد.  اما همه مسئولیت نیمی دیگر را بر عهده دارند50 درصد خوشبختی به ارث می رسد.  اما همه مسئولیت نیمی دیگر را بر عهده دارند
50 درصد خوشبختی به ارث می رسد. اما همه مسئولیت نیمی دیگر را بر عهده دارند
راه رسیدن به سعادت انسان دشوار است. برخی که همه چیز را دارند ناراضی هستند. دیگران علیرغم سرنوشتشان خوشحال هستند. چرا؟ دانشمندان گیج کننده هستند. آیا ژنهاست؟

Es یک خوشبو اوت شب وقتی است که مار Rehm بالا می رود به پدرش در ماشین و هنوز هم حرکت می کند با او به رودخانه. پسری 14 ساله ، بلوند سبک ، با صورت باریک و بدن سینوسی یک ورزشکار. او فقط می خواهد چند چیز را در واچر خود امتحان کند ، نوعی اسکی روی آب ، پرش ، ترفند.

آنها این کار را اغلب انجام می دهند. پدر قایق موتوری را سوار می کند ، از سطح صاف آب توری می زند ، پسر را می کشد ، که مانند یک بادباد چابک پشت سرش پرواز می کند. مار پرش ها را امتحان می کند ، گاهی اوقات شکست می خورد ، و از ارتفاع بسیار بالایی به آب می خورد. سپس روی تخته خود روی شکم دراز می کشد ، با اسلحه های خود چند متر دست و پا می زند ، تا اینکه به جایی رسیده است که پدرش می تواند طناب کشش را از قایق پرتاب کند.

شنیدن آب ، نفس نفس او را می شنود. او هیچ توجهی به پدرش نمی کند که ناگهان با دستان خود را لرزاند و فریاد می زند. یک قایق موتوری دیگر با سرعت زیاد او را تعقیب می کند. او می داند که نمی تواند به اندازه کافی سریع دور شود ، نمی تواند شیرجه بزند ، یک ژاکت زندگی دارد.

مادر سه روز پس از تصادف در بیمارستان خود است. شما باید قطع عضو شوید. "پای راست ، مسمومیت با خون ، پزشکان گزینه دیگری نمی بینند. وی پانزدهمین سالگرد تولد خود را در کلینیک خواهد داشت. سه ماه که سرش وزوز می خورد ، سوالات همیشه یکسان است. چه خواهد شد؟ آیا تا به حال دوست دختر پیدا می کنم؟ چه کسی هنوز مرا مثل این می خواهد؟

از بدبختی گرفته تا خوشبختی از طریق اراده
در بعضی از مواقع متوجه می شود چیز دیگری وجود دارد. خواهد شد. یک عقیده "یک روز من دوباره ورزش خواهم کرد." والدین او را به فیلم های گشت و گذار می رسانند ، در بعضی مواقع مردی در اتاق خود می ایستد که شلوار خود را به سمت پایین می کشد و به او نشان می دهد که شما با چنین پروتز چه کاری می توانید انجام دهید و این پایان آن نیست. به معنای زندگی است. وقتی پدر می گوید می خواهد قایق را بفروشد ، مار می گوید: "قطعاً اینطور نیست. من میخوام دوباره بیدار شوم. "

دو سال پس از این حادثه ، وی در مسابقات قهرمانی نایب قهرمان آلمان شد. نه سال بعد ، در تابستان سال 2012 ، او در پارالمپیک لندن طلای پرش بلند را بدست آورد. او اکنون فراتر از بهترین بلوز بلند آلمانی با پاهای سالم پرواز می کند. رحم می گوید شانس خود را پیدا کرده است. "من آرامتر شده ام. من سالم هستم من دوستانی دارم. »او می توانست زندگی را بهتر از قبل درک کند.

مار رحم در پارالمپیک در سال 2012 - او در پرش بلند مدال طلا را بدست آورد
منبع: گتی ایماژ
داستانهایی مانند او علمی گیج کننده هستند. چگونه می تواند باشد ، میزبان روانشناسان ، اعصاب شناسان ، متخصصان ژنتیک و پژوهشگران اجتماعی از این مسئله تعجب می کنند که برخی از افراد که به نظر می رسد همه چیز را دارند ناراضی هستند - و برخی دیگر علیرغم سکته سرنوشت ، یک زندگی شاد را تجربه می کنند؟ آنها به دنبال پاسخ به یکی از سؤالات بزرگ بشریت هستند. چه چیزی برای خوشبختی فرد نیاز دارد؟ و به هر حال چیست: خوشبختی؟

سروتونین خلق و خوی طولانی مدت را تعیین می کند
جستجوی خوشبختی اشتیاقی است که همواره مردم را به سمت خود سوق داده است. متعلق به فلسفه باستان به اندازه افلاطون یا Epicurus است ، در قرن 18 توماس جفرسون آن را در اعلامیه استقلال ایالات متحده به عنوان یک حق اساسی نوشت. در جوامع مدرن به بخشی از زندگی تبدیل شده است. این امکان را به افراد می دهد تا به دور دنیا سفر کنند ، به صومعه بروند یا مواد مخدر مصرف کنند ، این شهرها را به کشور هدایت می کند ، در استودیوهای یوگا و از یک صنعت مشاوره ای کامل تغذیه می کند که قول کمک به جستجو را می دهد و بهترین راهنمایی ها را ارائه می دهد است.

علم سعی در سنجش شادی و نیازهای آن دارد. محققان مغز را اسکن می کنند و ژن ها را تحقیق می کنند. تحقیقات شادی برای چند سال به عنوان یک رشته جداگانه وجود داشته است. نتایج آنها ، هزاران مقاله علمی ، در روتردام ، در دانشگاه اراسموس ، در "بانک اطلاعات جهانی خوشبختی" جمع آوری شده است. موارد جدید هر روز اضافه می شوند.

مانند ترس ، انزجار یا عصبانیت ، شادی ، نوعی خوشبختی ، یکی از احساسات اساسی است ، رنگهای اساسی در جعبه رنگ احساسات. در مغز بواسطه تعامل بسیار پیچیده چندین نواحی مغز و از طریق مواد پیام رسان بدن به ویژه سروتونین یا نوراپی نفرین در مغز بوجود می آید. آنها برای رفاه دراز مدت بسیار مهم هستند و به همین دلیل هورمونهای شادی نیز نامیده می شوند.

نورآدرنالین کنترل می کند که فرد با چه حسی محرک های منفی یا مثبت را درک می کند. غلظت سروتونین در مغز خلقی طولانی مدت فرد را تعیین می کند. کمبود سروتونین می تواند باعث ایجاد روحیه افسردگی ، افزایش اضطراب و پرخاشگری شود. سومین ماده مهم پیام رسان ، دوپامین است. این توجه مردم را به سمت آن محرک هایی که نوید احساس بهزیستی دارند ، سوق می دهد. این می تواند یک وعده غذایی خوب ، لبخند کودک یا رابطه جنسی باشد.

خوشبختی در کل بدن جریان دارد
توبیاس سامر- بلوچل ، متخصص علوم اعصاب ، از بیمارستان دانشگاه هامبورگ می گوید: "مردم برای خوشبختی تلاش می کنند زیرا آزادسازی دوپامین بسیار ارزشمند است." آمیگدال ، مرکز پردازش برانگیختگی هیجانی ، از هیپوکامپ ، مرکز حافظه و برخی مناطق دیگر مغز نیز از این امر مطلع می شود. سرخوردگی که در صورت ی میل ایجاد می شود ناشی از این واقعیت است که بدن اندورفین ها را آزاد می کند ، مواد مخدر خود را.

خوشبختی یک احساس بسیار بدنی است که به نظر می رسد مردم در سراسر جهان به طور مشابه احساس می کنند. این با تحقیقات اخیر به اثبات رسیده است. خوشبختی در کل بدن ، از سر تا انگشت پا جریان دارد. پراید از طرف دیگر در ناحیه سر و قفسه سینه ، ترس در ناحیه سینه و معده است. محققان دانشگاه Aalto در فنلاند این موضوع را چند ماه پیش کشف کردند.

اطلاعات بیشتر در مورد خوشبختی
خوشبختانه غالباً زودگذر است - اما کارشناسان می گویند که شما می توانید آن را وارد زندگی خود کنید.  نیم ساعت در هوای تازه از قبل کمک می کند
روان شناسی
ده مورد که شما را به سرعت شاد می کند

ثروت
رضایت و حقوق - حقیقت در مورد خوشبختی
خوشبختی بدیهی است که در درجه اول یک مسئله تعریف است
بینش های جدید
آنچه تاکنون در مورد خوشبختی فکر کرده اید را فراموش کنید
خوشبختی برای بیشتر افراد بسیار مهم است.  آنقدر مهم است که یک بخش کامل از تحقیقات به این احساس اختصاص یابد
روان شناسی
سه زندگی برای یک زندگی سعادتمندانه وجود دارد
کتاب جنس کورسنس (76) در زمینه تئوری خودسازی به پرفروش شد
روانشناس کورسن
بنابراین شما راضی و خوشحال خواهید شد
دانشمندان از 700 نفر از سراسر جهان خواسته بودند که روی بدن خود احساس کنند که در کدام ناحیه از بدن احساس شود. آنها از اینکه چقدر شبیه این نقشه ها بودند شگفت زده شدند. این را می توان در "مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم" ، یک مجله معتبر علمی آمریکا خواند .

خوشبختی و بدبختی به هم نزدیک هستند
با این وجود ، درک شادی دشوار است ، حتی برای علم. تلاش شما برای توضیح کامل آن پاسخهای زیادی را ایجاد کرده است ، اما همچنین متناقض است. برخی دانشمندان بر این باورند که ژنها بطور خاص تصمیم می گیرند که فرد ، چه زمان و چه حسی احساس خوشبختی می کند. دیگران متقاعد شده اند که این امر در درجه اول به آنچه که یک زندگی از زندگی انتظار دارد بستگی دارد. برخی دیگر زندگی و شانس را بسیار مهم می دانند.

اول ، با این وجود ، مسلم است که خوشبختی و ناراضی اغلب با هم ارتباط نزدیک دارند و دوم اینکه مردم به سرنوشت خود نرسیده اند. می توانید اعتماد به نفس کسب کرده و بر شادی خود تأثیر بگذارید. با این حال ، شرایط مهمی ظاهراً خیلی زود در زندگی ایجاد می شوند.

ممکن است والدین بتوانند به فرزندان خود کمک کنند تا در زندگی شادتر شوند.  داستان های موفقیت و چالش ها به شما کمک می کند.
ممکن است والدین بتوانند به فرزندان خود کمک کنند تا در زندگی شادتر شوند. داستان های موفقیت و چالش ها به شما کمک می کند.
منبع: گتی ایماژ
هنگامی که مار رحم پس از تصادف در بیمارستان بود ، که از سوالات و شبهات عذاب دیده بود ، به خانواده کمک کرد که آنجا برای او باشند. والدین او را تشویق کردند ، خواهر به او شجاعت بخشید. با وجود این تصادف ، او هنوز یک ورزشکار ، یک ورزشکار بود. بدن آموزش دیده ، سرسختی ، اراده او برای جنگ ، که او عمیقاً درونی کرده بود. او به عنوان یک کودک شروع به کار کرد.

یواخیم باوئر ، متخصص مغز و اعصاب فرایبورگ می گوید: "تجربه هایی که کودکان در زندگی دارند مغز کودک را شکل می دهد." می توانید به کودکان در ساختن سیستم ایمنی روانی کمک کنید. آنها باید با چالش هایی روبرو شوند و تجربه هایی داشته باشند که بتوانند خود را اثبات کنند. اما او همچنین به معنای واقعی کلمه وقتی می گوید مغز کودک شکل می گیرد. بائر ده ها سال است که در حال تعامل بین مغز و بدن است. مغز فرد ، گاه به سرعت با شرایط زندگی سازگار می شود. محققان این نوروپلاستی را می نامند.

مغز با همه چالش ها سازگار است
نحوه رشد مغز و چگونگی شکل گیری سلولهای عصبی به نحوه ی چالش بستگی دارد. محققان دانشگاه زوریخ آزمایشاتی را بر روی افرادی انجام دادند که بازوی راست خود را شکسته بودند و مدتی فقط از دست چپ خود استفاده می کردند. بعد از دو هفته ، مناطق خاصی از مغز وی به طور قابل توجهی تغییر کرده بود. برخی از آنها نازک تر شدند و برخی دیگر برای بهبود مهارت های حرکتی خوب دست چپ رشد کردند.

متخصص مغز و اعصاب اسپانیایی آلوارو پاسکوال لئون به نتیجه مشابهی رسید. او سوالات آزمون خود را با یک قطعه پیانو ساده تمرین می کرد. وی سپس مناطقی را در مغز خود بررسی کرد که مهارت های حرکتی را کنترل می کنند. ناحیه ای که حرکات انگشت را کنترل می کند بزرگ شده بود. بنابراین مغز مانند یک ماهیچه کار می کند ، با انجام وظایفش رشد می کند. از این طریق ، بائر معتقد است ، همچنین آماده مقابله با شرایط دشوار زندگی است.

"نیرویی که به ما اطمینان می دهد که می توانیم با یک چالش کنار بیاییم ، در قسمت جلوی مغز ما قرار دارد." این منطقه به قشر سینگولار یا چرخش کمربند گفته می شود. در لوب جلوی قشر مغز قرار دارد و از سه بخش مهم مغز اطلاعات دریافت می کند. اطلاعات از حافظه ذخیره می شود و تجربیات را ذخیره می کند.

برای این منظور ، مرکز ترس ، آمیگدال ، اطلاعاتی را درباره وضعیت خطر کنونی در جهان خارج گزارش می کند. دانش استراتژیهایی که باید در یک موقعیت خاص انجام دهیم ، در قسمت جلوی مغز ، قشر جلوی مغز قرار دارد. این دانش را ذخیره می کند که از چه راهکارهایی می توان برای اجرای برنامه استفاده کرد. بنابراین تعامل تصمیم می گیرد که آیا فرد قادر به خوشبختی و یا شدن است. حتی بعد از ضربات سرنوشت.

معمولاً افراد به سرعت از بدبختی بهبود می یابند
براساس تحقیقات روانشناس و محقق غم و اندوه جورج A. Bonanno از دانشگاه کلمبیا در نیویورک ، دو سوم از همه مردم قادر به انجام این کار هستند. بنانو وضعیت ذهن ن و مردانی را که فرزند یا شریک زندگی خود را از دست داده بودند ، تحقیق کرد. آنچه در اکثر او پیدا کرد نیرویی شگفت انگیز بود. آنها مراحل افسردگی داشتند و رنج می بردند ، اما سریع بهبود یافتند.

محققان و کشاورزان معتقدند که دلیل اصلی این امر در دوران کودکی نهفته است. در این مدت ، مغز به خصوص سریع رشد می کند ، و قسمت هایی تشکیل می شوند که مناطق خاصی از مغز را به یکدیگر متصل می کنند. همچنین به نظر می رسد که نوع خاصی از افراد آن را آسان تر کرده است. کسانی که دارای روحیه متعادل هستند. البته این را دوست دارم.

یک شب معتدل تابستانی در کیل. 500 زن و مرد خوب به یک کتابفروشی آمده اند تا به مردی با پیشانی بلند گوش دهند که به نظر می رسد عینک مشکی صورتش را به نصف تقسیم می کند. رابرت بتز ، متولد 1953 ، پیراهن آبی ، شلوار جین ، کفش چرمی ورزشی ، روانشناس است و در مونیخ زندگی می کند.

روبرت بتز ، روانشناس می گوید ، فرد عادی با انتظارات خصوصی و حرفه ای محدود است.  مرد خوش شانس احساسات خود را می داند و خودش را همانطور که هست می پذیرد
روبرت بتز ، روانشناس می گوید ، فرد عادی با انتظارات خصوصی و حرفه ای محدود است. مرد خوش شانس احساسات خود را می داند و خودش را همانطور که هست می پذیرد
منبع: robert-betz.com
او کتابهایی در زمینه جستجوی خوشبختی نگاشته است و با آن بسیار موفق است. این در مورد محدودیت است. اجبار به دنبال شغلی ، حفظ مخاطبین ، داشتن خانواده کتاب عکس ، به نظر خوب می رسد. هر روز قریب به اتفاق بتز مجدداً برای سخنرانی در آلمان ، اتریش و سوئیس به سر می برد. هر کجا که او ظاهر شود ، سالن ها فروخته می شوند. شنوندگانش جویندگان خوشبختی هستند ، افرادی که در جستجوی یک زندگی شادتر هستند ، سالانه 30،000.

پذیرش خود به عنوان راهی برای خوشبختی
بتز در یک مرحله کوچک در یک صندلی می نشیند. او همیشه شبها را با همین سؤال شروع می کند. "چه کسی پدر شاد داشته ، که مادری مبارک داشته است؟" پاسخ تقریباً همیشه یکسان است. پنج یا شش نفر از شنوندگانش دست خود را بالا می برند. بتز معتقد است که اگر خوشبختی به عنوان یک کودک نمونه نبود ، برای بزرگسالان دشوار است که خودشان آن را تجربه کنند.

بتز می گوید: "این در مورد قضاوت والدین نیست." آنها بیشترین کار و توانایی خود را انجام می دادند. سپس موسیقی را روشن می کند. "من به تو نگاه می کنم" ویتنی هیوستون. بتز چشمانش را می بندد. بعد از آهنگ ، اولین مراقبه شروع می شود. برخی گریه می کنند.

بتز خود را معلم زندگی توصیف می کند. جملات معمول بتز مانند این است: "مردم از تنها بودن می ترسند. قبل از آنچه برای آنها پیش می آید. ”احساسات و خواسته های عمیق در درون آنها سرکوب شدند که منبع فرضی شادی واقعی است. افراد عادی به خود اجازه می دهند با انتظارات خصوصی و حرفه ای محدود شوند. مرد خوش شانس احساسات خود را می داند و خود را همانطور که هست می پذیرد.

به راحتی می توان لبخند زد به بتز ، شوخی آشکار در تجارت و دلهره بودن او برای باطنی. او اغلب به خاطر این مورد انتقاد می شود. اما هزاران نفر داوطلبانه به سمت او گله می کنند. اگر در سخنرانی های وی شرکت کنید ، می توانید این تصور را بدست آورید که بسیاری از آلمانی ها واقعاً نمی توانند با خودشان کار زیادی انجام دهند. ممکن است شما یک خانواده ، یک کار دائمی ، یک خانه یا یک آپارتمان خوب داشته باشید اما خوشحال نیستید.

افراد در گروه های کوچک احساس راحتی می کنند
دیوید بوس آمریکایی متخصص در زمینه روانشناسی تکاملی است .14 سال پیش وی مقاله ای را در ژورنال "روانشناس آمریکایی" منتشر کرد که هنوز هم به نظر می رسد مقدماتی است. عنوان: "تکامل شادی". در آن ، بوس توضیح می دهد که چگونه ایده زندگی خوب به وجود می آید و چرا مردم امروزه اغلب در جستجوی خوشبختی در راه خود ایستاده اند.

پاسخ او: انسان هنوز برای آن دنیای مدرن کلانشهرها ، فن آوری های جدید ، ترافیک عجله و جریان اطلاعاتی که خودش خلق کرده است هنوز پخته نشده است. انسان ها هنوز مانند روزهای اولیه تمدن خاکستری ، در دنیای قدیمی گروه های کوچک قبیله ای قابل کنترل ، در اعماق کار می کنند.

برای بسیاری ، هدف "خوشبختی" بسیار ناامیدکننده و فراتر از دسترس آنها باقی مانده است
دیوید بوس ،
روانشناس تکاملی
سازوکارهای ارثی در هر انسانی وجود داشته است که می توانست در گذشته تضمین کننده بقا باشد. توانایی احساس خوبی نیز دارد. بس می نویسد: "خوشبختی هدفی است که بیشتر مردم برای آن تلاش می کنند." "اما برای بسیاری ، این هدف بسیار ناامیدکننده و فراتر از دسترس آنها باقی مانده است."

مردم تلاش کرده اند زندگی خود و فرزندانشان زیباتر ، آسان تر و شادتر شوند. به لطف آنتی بیوتیک ها ، روش های جراحی ، واکسیناسیون و مبارزه با سوء تغذیه و سوء تغذیه ، امید به زندگی و کیفیت زندگی در سده های اخیر افزایش یافته است. بخاری ها ، تهویه هوا و سیستم های هشدار دهنده ، مردم را از سرما ، گرما و طوفان محافظت می کنند. خوشبختانه ، با این حال ، بسیاری از مردم خوشبختی دائمی نداشته اند.

بوس می گوید این امر به این دلیل است که مردم به دلیل زندگی در گروه های کوچک و محکم ساخته می شوند. بنابراین 50 تا 200 نفر در اطراف او ، این امر به او عدالت می انجامد. او در آنجا احساس امنیت و امنیت کرد. اما بیش از 200 نفر قبلاً در دهکده ها زندگی می کردند ، و از این رو شهرها و کلانشهرها ذکر نمی شود. بسیاری از آنها فاقد پیوندهای اجتماعی سست و تنگ بودند که به طور طبیعی در طول زمان در گروه های کوچک رشد می کنند. مادربزرگ ها ، والدین ، ​​والدین ، ​​فرزندان ، اقوام و دوستان غالباً صدها کیلومتر از آن فاصله دارند.

قدردانی از کار برای روان بسیار مهم است
و هرچه این گروه بزرگتر باشد ، فرد کمتر می شود. بسیاری از افراد در شرکتهایی با صدها یا هزاران کارمند مشغول به کار هستند ، بسیاری احساس می کنند که می توانند جایگزین شوند. و این یک نکته بسیار مهم برای بوس است. آموختن این که ارزش کار شخصی خود را دارد ، برای بقای روان انسان بسیار مهم است.

"اگر بهزیستی به داشتن روابط صمیمی عمیق و عضو ارزشمند گروهی بستگی دارد ، بنابراین شرایط زندگی مدرن برای جلوگیری از خوشبختی انسان از پیش تعیین شده است." محققان دیگر هم چنین می بینند. زندگی در یک شهر بزرگ باعث می شود درک شما چه کسی باشید و چه می خواهید.

ژنوم همچنین تعیین می کند که آیا فرد هدیه خوشبختی را دارد یا خیر.  اما این تنها عامل نیست
ژنوم همچنین تعیین می کند که آیا فرد هدیه خوشبختی را دارد یا خیر. اما این تنها عامل نیست
منبع: تصویر-اتحاد / Bildagentur-o
در دنیای جهانی شده ، بسیاری از افراد به سمت کار بعدی خود ترجیح می دهند ، ترجیحاً به برلین یا هامبورگ ، لندن یا نیویورک. یک شهر بزرگ به معنای فرصت های بزرگ است. اما در جایی که امکانات زیادی وجود دارد ، احساس گم شدن چیز عالی نیز وجود دارد. یک شهر حتی بهتر ، شغل بهتر ، شریک عالی.

مطالعات روانشناس داگلاس T. کنریک نشان می دهد که هرچه انتخاب کنید ، انتخاب شریک زندگی دشوارتر خواهد بود. رضایت از روابط عاشقانه نیز در نوسان است ؛ به نظر می رسد همه زمانها ده ها گزینه وجود دارد. همسایه ، همکار بسیاری از امکانات تصمیم گیری خوب و رضایت از آن را برای افراد دشوار می کند.

امروز همه ما با بهترین های دنیا رقابت می کنیم
راندولف ام نسی و جورج سی ویلیامز ،
محققان خوشبختی
دلیل؟ ایده های اشتباه ، آرمان های غیر قابل دستیابی. محققان آمریکایی راندولف ام نسی و جورج سی ویلیامز 20 سال پیش نوشتند: "امروز همه ما با بهترین های جهان رقابت می کنیم." جهانی سازی ، اینترنت و شبکه های اجتماعی این پیشرفت را به شکلی تشدید کرده اند که در سال 1994 غیرقابل تصور به نظر می رسید.

محققان TU Darmstadt و دانشگاه Humboldt برلین اخیراً دریافتند که فیس بوک تمایل دارد کاربران خود را ناراضی کند. کاربران فیس بوک با داشتن عکس از مهمانی های به ظاهر عالی ، سفرهای بزرگ و یک شریک جنسی ، بهترین صفحات خود را به نمایش می گذارند. ایده آل که واقعیت را تحریف می کند اما سایر کاربران خود را اندازه می گیرند.

مطالعه جدید روانشناس اتان کروس از دانشگاه میشیگان این موضوع را تأیید می کند: هرچه بیشتر از فیس بوک استفاده می کردند ، غمگین تر احساس می کردند و ارتباط اجتماعی کمتری در زندگی واقعی داشتند. پل دولان ، محقق رفتاری انگلیس می گوید: "اگر می خواهید خوشحال باشید ، باید یاد بگیرید که دوباره محیط اطراف خود را درک کنید."

او می گوید آشنایی و دوستی تأثیر تعیین کننده ای در اینکه کسی واقعاً احساس راحتی می کند دارد. "ما یک ایده اشتباه از خوشبختی داریم. به همین دلیل است که مردم برای شغل مناسب تلاش می کنند ، دائماً آنلاین هستند و می خواهند بیشتر و بیشتر تجربه کنند. اما پس از آن شما به سختی می توانید از لحظه واقعی لذت ببرید. "

همیشه اول از همه چیز مثبت را ببینید
کسانی که دائماً تعبیر یک ایده از سعادت کامل را تعقیب می کنند ، به راحتی ناراضی هستند. این به ویژه در جوامع مرفه غربی اتفاق می افتد. زیرا جستجوی خوشبختی اکنون نوعی طرحی است. مطالعه مقیاس گسترده اخیراً توسط تیمی از محققان دانشگاه نیو ساوت و در این زمینه آشکار است.

این مطالعه با بیش از 9000 شرکت کننده از 47 کشور جهان نشان می دهد که یک فرد به طور خاص با خوشبختی مشکل دارد. کسانی که به دلیل خلق و خوی خود احساس کمتری نسبت به دیگران دارند. با این حال ، این هنوز مشکل شما نیست. این تنها زمانی مشکل ایجاد می کند که آنها در یک مهمانی شرکت کنند ، مجله بخوانند ، تلویزیون تماشا کنند ، در اینترنت گشت و گذار کنند یا به فیس بوک بروند و به طور مداوم احساس می کنند که در واقع باید خیلی اوقات خوشحال شوند.

چنین تحولاتی ، حداقل تا حدودی ، افزایش سریع بیماری روانی در کشورهای صنعتی را توضیح می دهد. بیش از هر سوم آلمانی تحت تأثیر یک اختلال روانی قرار دارد. بیشتر از یک اختلال اضطراب ، الکل و اختلالات اعتیاد یا افسردگی ، اغلب همه چیز جمع می شود. افراد افسرده اغلب احساس می کنند که در جستجوی خوشبختی ناکام بوده اند.

آنها تمایل دارند که از تجربیات و درک های منفی مهم تر از نتایج مثبت استفاده کنند. دکتر ملک باجبوج ، پزشک پزشکی از شاریته در برلین ، می گوید: "طرح داخلی سعادت ،" این یعنی اگر همیشه می توانید اول از همه طرف مثبت اوضاع را ببینید. "

خوشبختی همچنین می تواند بسیار ساده باشد
در قرن 18th ، خوشبختی همچنان به طرز تفکیک ناپذیری با میل ، عملکرد شخصی و پاداش در ارتباط بود. امروز همه بدون اینکه کامل شوند بیشتر می خواهند. برخی جوامع رونق بزرگی را توسعه داده اند. بیش از حد برای بسیاری از مردم خوشحال هستند. محققان معتقدند که این می تواند بسیار ساده باشد. و افرادی نیز وجود دارند که این تجربه را تجربه می کنند.

فرهای بلوند Katia در تابش تابش آفتاب می درخشد ، زیرا او صفحه ای از توت فرنگی تازه را در آن قرار می دهد و هندوانه را روی یک میز چوبی برش می دهد. یک مزرعه قدیمی ، یک باغ بزرگ که در آن گلهای وحشی رشد می کند. او می گوید: "ما اینجا بسیار خوشحالیم." در اینجا ، این بدان معناست که آلتنگم ، درست در البه ، با اتومبیل سه چهارم ساعت خوب تا مرکز شهر هامبورگ فاصله دارد.

تا دو سال پیش آنها در سنت پائولی زندگی می کردند ، او و دوست پسرش ، یک زن و شوهر در اواسط دهه 30 با یک پسر بودند. دوست پسر او نتوانست به کشور منتقل شود. او او را ترغیب کرد. او امروز می گوید: "خوشبختانه." "من هرگز این تصویر ایده آل از زندگی کشور آرام نداشتم. اما در واقع ایده آل است. آرامش ، طبیعت و جامعه در اینجا. "

آلمانی ها از نظر طبیعت ، نزدیک دریا و دور از شهرها خوشبخت هستند.
آلمانی ها از نظر طبیعت ، نزدیک دریا و دور از شهرها خوشبخت هستند.
منبع: dpa
این یک زندگی تجاری ، کلیشه یک زندگی شاد است. یکی ، با طبیعت ، خانواده سالم ، دوستانی که می توانید روی آنها حساب کنید ، که آخر هفته ها برای بازدید به آنجا می آیند و از یک باغ بزرگ لذت می برند ، کمرنگ تر شوید. هر دو شغل خود را دارند. علم یقین دارد که زندگی در کشور بسیار بیشتر از یک اشتیاق گسترده است ، که کسی نمی داند واقعاً چقدر جدی است. آنها معتقدند که طبیعت در حقیقت مردم را شادتر می کند.

مردم در شمال شادتر زندگی می کنند
پست خوشبختی دویچه پست ، شادترین آلمانی ها را در شمال برای سال های بسیاری قرار می دهد ، جایی که آب نزدیک است و شهرها بسیار دور. و محققان دانشگاه اکستر دریافتند که مردم از نظر طبیعت شادتر هستند. اگر به یک قسمت سبزتر از شهر در یک شهر بزرگ بروید ، رضایت شما طی سه سال اول بسیار افزایش می یابد.

روانشناس اد دینر معتقد است ، خوشبختی نه تنها فرد بلکه کل جامعه نیز به نفع خود است. آمریکایی استناد به پژوهشگر خوشبختی جهان. رضایت فقط از آن جهت که احساس خوبی دارد ، ارزشمند است. این ارزشمند است زیرا عواقب مفیدی دارد. "

راه سعادت دور رنج نیست ، بلکه از طریق رنج است
اد داینر ،
استناد به پژوهشگر خوشبختی جهان
کار بیشتر ، تعامل بیشتر اجتماعی ، آنها سالم تر و به احتمال زیاد ازدواج رضایت بخش و پایدار دارند. داینر و همکارش مارتین EP سلیگمن بنیانگذاران تحقیقات شادی جوان هنوز به حساب می آیند. آنها دریافتند که روانشناسی نه تنها باید بررسی کند که چه چیزی باعث نیتی و بیمار شدن افراد می شود ، بلکه چه چیزی باعث زندگی شاد می شود.

خوشبختی می تواند ایجاد شود. نه دیوانگی بزرگ احساسات ، بلکه خوشبختی کمی است. اغلب به تغییر چیزهایی که تغییر آسان دارند کمک می کند. کاکائو برای مغز سروتونین است ، ورزش بیش از حد ، چند دقیقه در روز کافی است. حرکت ، کوتاه کردن راه کار. بیشتر در هوا بیرون بروید. بیشتر اوقات لبخند بزنید. زمان زیادی را با خانواده و دوستان سپری کنید.

شما باید مسیر تصادف را طی کنید
آنچه از زمان مادربزرگ و مادربزرگ به نظر می رسد ، توسط مطالعات بی شماری اثبات شده است. یکی از مواردی که اد داینر به عنوان مقدماتی می داند این است که افراد خوشحال رنج های خود را سرکوب نمی کنند. "راه سعادت نه رنج ، بلکه از طریق رنج است."

اگر مردم شرایط بیرونی را برای بدبختی خود سرزنش می کردند ، به این دلیل بود که آنها از "نگاه کردن و تجربه کردن درد خودشان" خودداری می کردند. کسانی که در کنار شریک زندگی خود باقی مانده و به امور عاشقانه جدید پناه می برند ، مجبورند خیلی طولانی تر با ترس و نگرانی مبارزه کنند. از طرف دیگر ، هرکسی که یک تجربه دردناک را بپذیرد ، می تواند بر آن غلبه کند. داینر می گوید: "افرادی که کاریزمای شاد ما را متقاعد کرده است ، همه این تجربه ها را داشته اند."

خوشبختی و بدبختی. برای خدمتگزارانی مانند بسیاری از دانشمندان دیگر ، یکی جدا از دیگری جدا است. داینر مقیاس رضایت بخش را ایجاد کرده است که اساس بسیاری از مطالعات بین المللی شده است. اصولاً پنج جمله ای وجود دارد که وی در مورد مردم مصاحبه کرده است. زندگی من شبیه به ایده آل است که من از آن دارم. شرایط زندگی من بسیار عالی است. من از زندگی خودم راضی هستم تاکنون در اکثر موارد به زندگی خود دست یافته ام اگر می توانستم دوباره زندگی کنم ، تقریباً هیچ چیز را تغییر نمی دهم ، و یک تحقیق کامل در حال حاضر فرض می کند که یک شخص همیشه در طول زندگی خود به این سؤالات بسنده می کند. روانشناس آمریکایی فیلیپ بریکمن یکی از آنهاست. او به طور خاص رضایت از زندگی افراد را مورد بررسی قرار داد ،

افراد وی به سختی شادتر یا ناراضی تر از سایر افراد بودند. از این رو هیجان پول برنده فقط برای نیم سال دوام خواهد داشت. اما شوک ، درد ، عصبانیت و غم و اندوه ذهن را برای همیشه ابری نکرد. به همین دلیل شماری از دانشمندان شناخته شده بر این باورند که خوشبختی انسان مسئله ژن است.

نیمی از احساسات خوب به ارث می رسد
به عنوان مثال ، دیوید تی. لیکن ، متخصص ژنتیک رفتاری ، معتقد است که هر فردی احساس خوشبختی ، از نظر ژنتیکی و مصمم دارد. این عمدتا مطالعات با دوقلوهایی است که او را به این دیدگاه سوق داده است. در اواسط دهه 1990 ، لیککن با 1500 جفت دوقلو مصاحبه کرد. وی دریافت که دوقلوهای یکسان ، که جداگانه بزرگ شده و در شرایط مختلفی قرار داشتند ، خوشبختی خود را در زندگی به روشی مشابه داوری کردند.

دوقلوهای Dizygotic ، از نظر ژنتیکی متفاوت ، اما نه. پس از یک سری مطالعات دیگر ، لیککن فرمول ارائه داد: حداقل 50 درصد احساس خوشبختی یک فرد از نظر ژنتیکی تعیین می شد. "تلاش برای شادتر شدن ممکن است به اندازه تلاش برای بزرگتر شدن ناموفق باشد."

دوقلوهای همسان که زندگی کاملاً متفاوت را پشت سر می گذارند ، خوشبختی خود را بسیار مشابه ارزیابی می کنند.  دوقلوهای گویی نمی کنند.  شواهدی مبنی بر اینکه خوشبختی از نظر ژنتیکی برنامه ریزی شده است؟
دوقلوهای همسان که زندگی کاملاً متفاوت را پشت سر می گذارند ، خوشبختی خود را بسیار مشابه ارزیابی می کنند. دوقلوهای گویی نمی کنند. اثبات اینکه شادی از نظر ژنتیکی برنامه ریزی شده است؟
منبع: گتی ایماژ
اگر این واقعیت داشت ، همه مراحل بهتری و مراحل بدتری را تجربه می کردند ، اما می توانند تا حدی خاص و از پیش تعیین شده احساس خوشبختی کنند. این کاملا برعکس آنچه رابرت بتز مربی شانس در کتاب ها و ده ها شب در سال می گوید است. تأثیر ژنها بر خوشبختی بسیار بحث برانگیز است. خوشبختی همچنین می تواند مورد سؤال باشد. یا یو.

شما وقتی در اواسط دهه 40 هستید ، بسیار ناراضی هستید
حداقل به این ترتیب هیلکه بروکمن ، جامعه شناس و محقق خوشبختی در دانشگاه جاکوبز در برمن آن را می بیند. او همچنین با مردم مصاحبه کرد. بعد از خوشحال شدن نتیجه: اوج اول در سن 20 سالگی ، سپس افت شدید ، نقطه کم در سن 40 سالگی ، سپس صعود آهسته و پایدار ، قله دیگر به محض قیود بازنشستگی.

اگر آن را به عنوان یک نمودار در یک نمودار بکشید ، به نظر می رسد U. Brockmann می گوید: "بزرگسالی جوانی دوران بسیار خوبی است. یکی از تعهدات و عدم قطعیت ها خلاص می شود. شما آزاد و آزاد هستید. "نیمه اول زندگی حرفه ای شما به دنبال توسعه وجود است. این زمانی است که همه امیدها و انتظارات برآورده نمی شود.

برخی کار را دوست ندارند ، یا سفر طولانی است. دیگران بحران روابط را تجربه می کنند. شخص ثالث ممکن است به اندازه دلخواه ورزشی و جذاب نباشد. Brockmann می گوید: "تحقیقات خوشبختی تجربی ، افزایش درک شده در ناامیدی های فردی با افزایش سن را تأیید می کند."

"در عین حال ، شما کنترل زندگی خود را کمتر و کمتر می کنید ، همه چیز ثابت است. هنوز ده ها سال پیش شما وجود دارد که مردم را ناامید می کند. »و پس از آن ، چند سال پس از بحران بدنام میان دوره ای ، خوشبختی به آرامی برمی گردد. مردم آرام تر می شوند - و اندکی قبل از بازنشستگی به همان اندازه 20 سالگی خوشحال می شدند.

برای خوشبختی ، کیفیت به جای کمیت حساب می شود
یک مشکل اساسی در تحقیقات شادی این است که تقریباً کاملاً به آنچه مردم خود به سؤالات دانشمندان پاسخ می دهند مبتنی است. شما خودتان را ارزیابی می کنید. و علی رغم تمام روش های اندازه گیری و مقیاس ارزیابی ، این ارزیابی ها غیرقابل اعتماد هستند. وقتی هوا خوب است ، مردم زندگی خود را بهتر می بینند.

اما یک چیز مسلم است. روابط خوب با دوستان ، شرکا و در خانواده بسیار مهم است. محیط عامل شادی است که دانشمندان همه اقشار زندگی می توانند در مورد آن توافق کنند. این مربوط به چند نفر در اطراف شما نیست بلکه چقدر با آنها همراه هستید. چقدر نزدیک و ارتباط زیادی با آنچه از دوستان ، خانواده و زندگی انتظار دارید ، دارد.

رابرت بتز ، مربی و روانشناس خوشبختی مونیخ می گوید: "انتظار خوشبختی به دلیل کمبود بسیاری از افراد است." آنها نمی خواستند تنها باشند ، آنها انتظار داشتند که شریک زندگی یا خانواده شان خوشحال شوند. "البته که نمی تواند کار کند. شما باید از خودتان شروع کنید. "

عشق و فرزندان احساسات جاودانه به بار نمی آورند
آمار فعلی طلاق نشان می دهد که عشق به خودی خود سعادت ابدی را به ارمغان نمی آورد. حتی کودکان نیز هیچ ضمانتی برای یک زندگی کامل ندارند. این نیز ارتباط زیادی با انتظارات دروغین دارد. این نتیجه چندین مطالعه بزرگ بین المللی است. از نسلی به نسل دیگر ، والدین فرزندان خود را بیشتر به عنوان یک عامل استرس درک می کنند.

روانشناسان ژان Twenge و دبلیو کیت کمپبل هنگام تجزیه و تحلیل نزدیک به 100 مطالعه در مورد این موضوع ، دریافتند که والدینی که درآمد نسبتاً خوبی داشتند ، به خصوص ناراضی بودند. آنها فرزندان خود را دیر به دنیا آوردند و نسبت به والدین جوان توان مقابله با از دست دادن آزادی خود را نداشتند. مثال نشان دهنده معضل بزرگ جویندگان سعادت است. کسانی که ایده آل ها را واقعیت می دانند ، به راحتی ناامید می شوند.

چند نسل پیش ، مردم بچه داشتند ، زیرا شما فقط فرزندان داشتید. امروزه کودک اغلب بخشی از یک برنامه زندگی است. انحرافات ، تصادفات ، سرنوشت ارائه نمی شود. اما اگر بتوانید آن را اداره کنید ، می توانید خوشحال باشید.

روابط نزدیک و اعتماد به شما قدرت می بخشد
هنگامی که مار ریم پای خود را از دست داد ، مردمی داشت که همه کارها را برای او انجام می دادند. او پدری داشت که به او نگاه می کرد ، و هنوز هم وقتی می خواهد درباره موضوع مهم ، خانواده ، دوستانش صحبت کند ، زنگ می زند. و خودش داشت ، اعتماد داشت و نمی خواست از بین برود. و در برخی مقطع او فقط خوش شانس بود.

او به طور اتفاقی با استیفی نریوس ، یک ورزشکار پیست و میدانی و قهرمان سابق جهان که پیشنهاد آموزش او را داشت ، ملاقات کرد. بنابراین او در ارتقاء استعداد باشگاهی که به او پروتز ورزشی گران قیمت می پرداخت ، افتاد. "وقتی پروتز جدید گرفتم ، یک روش زندگی کاملاً جدید داشتم. وقتی دویدم ، دوباره باد را در صورتم حس کردم. "

او غالباً مردی را که پروتز خود را به او نشان داد وقتی هنوز در کلینیک بود به یاد می آورد. او به او اطمینان داد که در تمام مدت عمرش مجبور به چنگ زدن نیست. او اکنون مردی است که به جوانان مراجعه می کند که بازو یا پا را گم کرده اند. رهم نیز می گوید این هم نوعی شانس است. اگر احساس کند می تواند به کسی کمک کند که شجاعت خود را پیدا کند.

ما دوست داریم با ریش کوچک خود همراه شویم تا در بزرگسالان با اعتماد به نفس ، همدلی ، شاد و موفق رشد کنیم. عینک روانشناس را می گذاریم. ما نه تنها به تجربه ، شهود و نظریه های مهم متکی هستیم بلکه از تحقیقات نیز بهره می بریم. از آنجا که شاخه های مختلف تحقیق به این سؤال ها پرداخته اند:

• چه چیزی باعث تقویت کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان می شود؟
• چگونه می توان اعتماد به نفس ، عزت نفس و اعتماد به نفس را ارتقا داد؟
• کدام شرایط در زندگی روزمره برای اعتماد به نفس ، اعتماد به نفس و اعتماد به نفس ما مهم است؟
• چگونه کودکان می توانند از شرایط دشوار زندگی به یک مرد ایستاده واقعی تبدیل شوند؟
• چه عواملی در زندگی شاد نقش دارند؟

نظریه های انتساب / تحقیقات
نظریه های انتساب این مشاهدات را در نظر می گیرند که مردم به طور غریزی دلایل وقایع را جستجو می کنند. همه ما سعی می کنیم زندگی خود را در متن قرار دهیم. نظریه های انتساب فرض بر این است که انتساب های مختلف دلایل موفقیت و عدم موفقیت تأثیر زیادی در تجربه و رفتار ما دارد. بین انتسابهای مختلف علل ، که به آن اسناد نیز گفته می شود ، تمایز قائل می شود. در جدول زیر دلایل مختلفی وجود دارد که نشان می دهد:

تخصیص

به عنوان مثال ، دانشجویی که امتحان را ناکام می کند می تواند بگوید:

Biber_Fertigmachen"من خیلی بد بودم زیرا من خیلی احمق / غیر ماهر هستم" (انتساب پایدار در شخص)
"من به این دلیل که به اندازه کافی آماده نشده ام یا از یک استراتژی یادگیری خوب استفاده نکردم شکست خوردم." (انتساب قابل انتساب ، تغییر قابل تغییر)
"معلم به سادگی نمی تواند توضیح دهد" (انتساب پایدار در خارج از شخص)
"من این بار فقط بدشانس بودم" (خارج از شخص ، انتساب قابل تغییر)
تحقیقات انتسابی نشان می دهد که ویژگی های علی خاص می تواند عواقب مهلکی داشته باشد: برخی از الگوها با ترس های بیشتر و افزایش علائم افسردگی همراه هستند. والدین و معلمان غالباً نقش مدل های نقش را بازی می کنند ، که در آن کودکان دیدگاه های خاصی را یاد می گیرند. تحقیقات انتساب از ما در این سوال پشتیبانی می کند که چه نوع بازخوردی به کودکان و جوانان کمک می کند:

برای خوشحال شدن از دستاوردها و موفقیتهایشان
اجازه ندهید که شکستها و عملکرد ضعیف شما را فروکش کنند
برای غلبه بر ترس
احساسات غم انگیز را کاهش دهید
تحقیق در مورد خود نظم و کنترل خود
اعتماد به نفس ما هنگام غلبه بر بحران ها و تجربه هایی که می توانیم با تلاش هایمان به اهداف خود برسیم افزایش می یابد. برای اینکه بتوانیم این کار را انجام دهیم ، به نظم و انضباط خود نیاز داریم: به عنوان مثال ، کودک آگاهانه برای حفظ دوستی به جای اینکه فشار بی انگیزگی را بپردازد یا آن را به دیگری بازپرداخت کند ، تصمیم می گیرد که کودک دیگری را ببخشد. یک جوان وقت آزاد خود را فدا می کند تا بتواند در امتحان نهایی با هدف باز نگه داشتن فرصت کارآموزی خوب آماده شود. یک فرد بالغ در برابر وسوسه به تعویق انداختن دوره تناسب اندام برای یک هفته ، تنقلات بر روی یک تکه کیک یا ادامه دادن سیگار مقاومت می کند - همه به نفع یک زندگی سالم تر است.
تحقیقات در مورد خودکنترلی نشان می دهد که توانایی به تعویق انداختن پاداش ها و غلبه بر فعالیت های ناخوشایند ، ارزش آن در طلا است.

اینگونه است که افراد دارای سطح بالای نظم و انضباط ، از این مزیت بهره مند می شوند:
• موفقیت بیشتر در مدرسه و محل کار (صرف نظر از
نسبت هوش) • روابط پایدار
• سلامت بهتر
• وسایل مالی بیشتر
• رضایت از زندگی بالاتر
• مشکلات کمتری در قانون ، مشکلات روانی ، احساسات منفی

تحقیقات در مورد خود نظم و انضباط عمدتا توسط روانشناس اجتماعی والتر میشل انجام شد ، که با "آزمایش های مارشملو" انقلابی خود در دهه 1970 باعث ایجاد حساسیت شد. میشل با این سؤال که چگونه کودکان به خوبی می توانند جوایز را به تعویق بیاندازند ، پرداخت. وی کودکان را به یک آزمایشگاه در دانشگاه دانشگاه استندفورد دعوت کرد و به آنها آب نبات سرو کرد. این آزمایشگر برای بچه ها توضیح داد که یا می توانند بلافاصله آب نبات را بخورند یا می توانند منتظر برگرداندن آزمایشگر باشند. در حالت دوم ، آنها شیرینی دوم را به عنوان پاداش دریافت می کنند. میشل متوجه اختلافات شدیدی بین کودکان شد. بعضی از کودکان بلافاصله آب نبات را خوردند ، برخی دیگر توانستند خود را برای چند دقیقه کنترل کنند. امتحانات پیگیری چند سال بعد چیزهای حیرت انگیز را نشان داد: کودکانی که بهتر توانستند منتظر بمانند و پاداش را در آزمایش به تعویق انداختند ، نمرات بهتری نشان دادند ، محبوبیت بالاتری در بین همکلاسی ها و معلمان و سلامتی بهتر در جریان رشد داشتند. ویدئوی زیر روند برگزاری چنین آزمایش "Marshmallow" را نشان می دهد و به ما نشان می دهد که تعویق پاداش چقدر دشوار است:

این شاخه از تحقیقات ، اطلاعات مهمی در مورد چگونگی یادگیری کودکان و نوجوانان از خودکاری را در اختیار ما قرار می دهد و بنابراین در دستیابی به اهداف شخصی خود و در نتیجه تقویت اعتماد به نفس آنها نیز پشتیبانی می شود.

تحقیق در مورد ناتوانی آموخته
میزان بالایی از اعتماد به نفس نیز براساس تجربه ای استوار است که می توانیم به طور فعال محیط خود را شکل دهیم و قادر به کنار آمدن با شرایط دشوار هستیم. از طرف دیگر ، ناتوانی وجود دارد - می توان آن را برعکس اعتماد به نفس توصیف کرد.

افراد درمانده:

کمی به خودشان اعتماد دارند
پس از ناکامی به سرعت تسلیم شوید
از مشکلات جلوگیری کنید
مفهوم درماندگی آموخته شده برای اولین بار توسط روانشناس مارتین سلیگمن ارائه شد. وی (از دیدگاه امروز وحشتناک!) مطالعاتی را در این زمینه با سگهایی انجام داد که شوک الکتریکی به آنها داده شد. وی در معروف ترین مطالعه خود ، "طرح آزمایشی سه گانه" ، سه گروه سگ را تشکیل داد. دو گروه از این افراد دچار شوک الکتریکی و یک گروه به عنوان گروه کنترل عمل کردند. سلیگمن به گروهی از سگها اجازه داد که روش دردناک را کنترل کنند: سگها آموختند که با کار کردن اهرم یا چرخ با پوزه خود ، این شوکهای برقی را خاتمه دهند. گروه دوم سگها شوک الکتریکی غیرقابل کنترل داشتند و نمی توانند کاری در مورد آنها انجام دهند. سلیگمن توانست نشان دهد چنین غیرقابل کنترل ، حوادث منفی منجر به ناتوانی می شود: سگ هایی که آموخته اند که می توانند با آن برخورد کنند و وضعیت منفی را پایان دهند می توانند در آزمایش های بعدی خود را از موقعیت های دردناک رهایی دهند. سگهایی که هیچ کنترلی بر روی شوکهای برقی نداشتند ، پس کاملاً منفعلانه رفتار کردند: آنها دیگر سعی در فرار از موقعیتهای دردناک نداشتند ، اما اجازه دادند این لحظات با یک زمزمه و درهم و برهم بگذرد. سلیگمن فهمید که موجودات زنده دیگر نمی توانند مشکلات را حل کنند ، خود را از موقعیتهای منفی رهایی بخشند و وقتی تجربه می کنند که با درماندگی در معرض محیط خود قرار دارند ، از عهده فرمانداری برمی آیند. همچنین در آزمایش های بعدی خود را از موقعیت های دردناک رهایی بخشید. سگها که هیچ کنترلی بر روی شوک های برقی نداشتند ، متعاقباً کاملاً منفعلانه رفتار کردند: آنها دیگر سعی در فرار از موقعیت های دردناک نداشتند ، بلکه اجازه دادند این لحظه ها با یک زمزمه و درهم و برهم بگذرد. سلیگمن فهمید که موجودات زنده دیگر نمی توانند مشکلات را حل کنند ، خود را از موقعیتهای منفی رهایی بخشند و وقتی تجربه می کنند که با درماندگی در معرض محیط خود قرار دارند ، از عهده فرمانداری برمی آیند. همچنین در آزمایش های بعدی خود را از موقعیت های دردناک رهایی بخشید. سگها که هیچ کنترلی بر روی شوک های برقی نداشتند ، متعاقباً کاملاً منفعلانه رفتار کردند: آنها دیگر سعی در فرار از موقعیت های دردناک نداشتند ، بلکه اجازه دادند این لحظه ها با یک زمزمه و درهم و برهم بگذرد. سلیگمن فهمید که موجودات زنده دیگر نمی توانند مشکلات را حل کنند ، خود را از موقعیتهای منفی رهایی بخشند و وقتی تجربه می کنند که با درماندگی در معرض محیط خود قرار گرفته اند ، فرمانده را به دست می گیرند. برای فرار از موقعیت های دردناک ، اما بگذارید این لحظه ها خودشان را به لرزه و هجوم برسانند. سلیگمن فهمید که موجودات زنده دیگر نمی توانند مشکلات را حل کنند ، خود را از موقعیتهای منفی رهایی بخشند و وقتی تجربه می کنند که با درماندگی در معرض محیط خود قرار دارند ، از عهده فرمانداری برمی آیند. برای فرار از موقعیت های دردناک ، اما بگذارید این لحظه ها خودشان را به لرزه و درهم و برهم زدن برسانند. سلیگمن فهمید که موجودات زنده دیگر نمی توانند مشکلات را حل کنند ، خود را از موقعیتهای منفی رهایی بخشند و وقتی تجربه می کنند که با درماندگی در معرض محیط خود قرار گرفته اند ، فرمانده را به دست می گیرند.

اگر مفهوم درماندگی آموخته شده را به افراد منتقل کنید ، متوجه خواهید شد که کودکان با مشکلات یادگیری و / یا مشکلات رفتاری به طور خاص مجبور هستند در زندگی روزمره خود بسیار ناتوان کننده را تجربه کنند. به عنوان مثال ، آنها برای امتحان آماده می شوند و تلاش زیادی را برای آن انجام می دهند ، اما در پایان دوباره می نویسند که نمرهای بد است. بنابراین هیچ ارتباطی بین اقدامات خود (آمادگی آزمون) و نتیجه (نمره خود) مشاهده نمی کنید. در نتیجه ، اعتماد به نفس آنها غالبا رنج می برد. جملات معمولی مانند: "من به هر حال نمی توانم این کار را انجام دهم!" یا "من خیلی احمق هستم!" این نگرش را بازتاب می دهد. برای محافظت از خود ، کودکان دلسرد اغلب به طور کامل از یادگیری امتناع می ورزند. تمرینات در خانه اغلب با اشک و یا بیرون آمدن خشم به پایان می رسد.

کودکان با مشکلات رفتاری موارد مشابهی را تجربه می کنند. بارها و بارها احساس می کنند که به دلیل افزایش تمایل به حرکت ، طراحی بازی طوفانی و یا تمایل ابراز "تعیین کننده" ، فرزندان دیگر را آزار می دهند. در نتیجه ، آنها اغلب توسط معاصران اجتناب می شوند ، از بازی خارج می شوند ، دیگر دعوت نمی شوند و حتی مضحکه نمی شوند. با گذشت زمان ، بسیاری از این کودکان اطمینان بیشتری پیدا می کنند: "من می توانم کاری را که می خواهم انجام دهم ، به هر حال دوستانی پیدا نمی کنم - هیچ کس از من خوشش نمی آید." آنها احساس تنهایی می کنند و راهی برای برقراری ارتباط با کودکان دیگر نمی بینند. در این موارد نیز لازم است که افراد تحت تأثیر تجربیات کنترلی جدید به این معنی ارائه شود: "من می توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم ،

حالت ارتجاعی
مقاومت در سالهای اخیر تقریباً به یک کلمه کلیدی تبدیل شده است. این اصطلاح از انگلیسی "resilience" گرفته شده است (انعطاف پذیری ، انعطاف پذیری ، خاصیت ارتجاعی) و بیانگر توانایی

با موفقیت با شرایط استرس زا برخورد کنید.
اجازه ندهید که شرایط دشوار شما را پایین بیاورد.
تحقیقات تاب آوری بررسی می کند که چرا برخی از کودکان با وجود شرایط نامساعد زندگی (مثلاً فقر ، اعتیاد به والدین ، ​​خشونت در خانواده) رشد مثبتی دارند و چرا برخی از افراد موفق می شوند به سرعت از تجربیات آسیب زای بهبود یابند.

یکی از مهمترین مطالعات در این زمینه ، مطالعه Kauai است که بیش از 40 سال در جزیره کائوآ با تقریبا 900 کودک انجام شد. می توان نشان داد که 1/3 از کودکان ، که در دوران کودکی در معرض چندین عامل استرس زا بودند ، در بزرگسالان با اعتماد به نفس ، با اعتماد به نفس و کارآمد رشد پیدا کردند. چه چیزی این کودکان را از کسانی که هنوز در بزرگسالی با سرنوشت خود می جنگند ، متمایز کرده است؟ این مطالعه تفاوتهای سیستماتیک در دوران نوزادی ، خردسالی و بزرگسالی را نشان داد. شرایط خانواده نیز نقش مهمی ایفا کرده است.

تحقیقات انعطاف پذیری سرنخ هایی را برای ما نشان می دهد که چه عواملی باعث تقویت کودکان در زندگی می شود. این به ما کمک می کند تا پاسخ این سؤال را بیابیم: والدین ، ​​معلمان و سایر مراقبان چه چیزهایی را می توانند مورد توجه قرار دهند تا بتوانند رشد مثبت کودک را آغاز کنند - حتی اگر شرایط نامساعد باشد؟

شعبه پژوهش روانشناسی مثبت
شاخه تحقیق از روانشناسی مثبت به روانشناسی مارتین سلیگمان برمی گردد و به این سؤال متمرکز است که چگونه افراد می توانند بهزیستی خود را در مراحل مختلف زندگی بهبود بخشند و در زندگی روزمره احساس خوشبختی بیشتری کنند. ملاحظات نظری ، نتایج تجربی و توصیه های عملی روانشناسی مثبت نشان می دهد که نقاط قوت و ارزش های شخصیتی که به عنوان مهم درک می شوند نقش مهمی ایفا می کنند و به این بستگی دارد که چگونه می توانیم از این نقاط قوت و ارزش ها در زندگی روزمره خود زندگی کنیم و نمایان کنیم. ، بنابراین ، روانشناسی مثبت سرنخهای مهمی را ارائه می دهد که تغییرات کوچک در زندگی روزمره چگونه به کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان کمک می کند تا زندگی شادتری داشته باشند.

تحقیقات پیوند و رابطه
نمایندگان مشهور تئوری دلبستگی مانند جان بولبی ، مری آینزورث و هری هارلو تصور می کنند که کودکان در سالهای اولیه زندگی از سبک دلبستگی خاصی برخوردار می شوند. منظور از سبک اتصال این ظرفیت استخانواده دوستانروابط سالم با دیگران برقرار و حفظ کنید. بدین ترتیب سبک دلبستگی بر ارتباط پایدار با یک مراقب مهم متمرکز است ، که کودک را از امنیت ، آسایش ، مراقبت و پشتیبانی از وی تأمین می کند. جدایی از مراقب ، از طرف دیگر منجر به استرس شدید از طرف کودک می شود. تحقیقات ضمیمه نشان می دهد که دلبستگی ایمن به ویژه هنگامی که مراقبان به سرعت ، با اطمینان و مناسب به نیازهای کودک پاسخ می دهند ، ایجاد می شود ، به عنوان مثال با گرفتن و آسایش کودک در طی چند ثانیه هنگام گریه. در نتیجه ، نمایندگان نظریه دلبستگی ، اعتقاد را به مرور زمان از طرف کودک ایجاد می کنند:

من می توانم پشتیبانی را بسیج کنم و به عنوان یک شخص دوست داشتنی هستم
انسانهای همسرم قابل اعتماد هستند و نیازهای من را جدی می گیرند
افراد دیگر وقتی به آنها احتیاج دارید در آنجا هستند
این اعتقادات ، سبک های دلبستگی نسبت به طول عمر نسبتاً پایدار است ، اما با تجربیات جدید در روابط عاشقانه و دوستی می توان تا حدودی در بزرگسالی و بزرگسالی تغییر کرد.

هزاران مطالعه از تحقیقات دلبستگی نشان می دهد که کودکان و بزرگسالانی که توانسته اند چنین سبک دلبستگی ایمن ایجاد کنند ، در زندگی بهتر عمل می کنند. حوزه عملکرد نشان می دهد که یک پیوند مطمئن با رشد شناختی موفقیت آمیز مرتبط است: کودکان و بزرگسالان با خیال راحت با انعطاف پذیری ، کنجکاوی و باز به چشم اندازهای مختلف در تفکر خود عمل می کنند. علاوه بر این ، آنها در مدرسه موفق تر هستند. پیوند امن همچنین نشان می دهد که در زمینه اجتماعی از مزیت هایی برخوردار است: کودکان دارای پیوند امن قادر به تنظیم احساسات خود و حمایت از دیگران در لحظه های مهم هستند. آنها همچنین بهتر با دیگران ارتباط برقرار می کنند ، با تعاون بیشتری رفتار می کنند و با حساسیت بیشتری نسبت به همنوعان خود واکنش نشان می دهند.

علاوه بر این ، افراد دارای امنیت و امنیت دارای عزت نفس بالاتری هستند: تصویر خود مثبت تر و بالغ تر است ، آنها خود را بهتر می شناسند و از نقاط قوت و ضعف خود آگاه هستند.

در کل ، تحقیقات دلبستگی نشان می دهد که روابط خوب با مراقبین مهم برای رشد سالم و مثبت ضروری است. نتایج پاسخهای مهمی به سوالات ارائه می دهند:

چه عواملی به والدین و فرزندان کمک می کند تا روابط خوب و پایداری با یکدیگر برقرار کنند؟ کدام ویژگی های کودکان ، اما همچنین رفتارهای نیت والدین ، ​​می تواند ایجاد پیوند امن را دشوار کند؟ چگونه ما به عنوان یک خانواده حتی در شرایط درگیری به یکدیگر دسترسی پیدا می کنیم؟

خاطرات زندگینامه: شعر و حقیقت
به دلیل تغییرات فردی و اجتماعی ، داستان زندگی شخصی بطور مداوم مورد بازنگری قرار می گیرد - اما شخصیت همچنان یکسان است.
با توجه به تغییرات فردی و اجتماعی ، داستان زندگی شخصی به طور مداوم مورد بازنگری قرار می گیرد - اما شخصیت همچنان یکسان است. تصویر PD
خاطرات زندگینامه برای هویت ما مهم هستند. به همین دلیل ما به خصوص دوست داریم از پیری به یاد داشته باشیم. در این روش ما به زندگی خود معنا می دهیم و در بهزیستی روانشناختی در سالهای آخر زندگی سهیم می شویم.

توسط پاسکالینا پریگ-چیلو

احتمالاً همه این پدیده را می دانند: بعد از سالها با همکلاسی های قبلی دیدار می کنید و در مورد گذشته صحبت می کنید. ممکن است اتفاق بیفتد که داستانهایی در مورد خودتان می شنوید که هیچ ایده ای در مورد آنها ندارید یا کاملاً غیرقابل باور به نظر می رسد: این نمی تواند من باشم!

آیا ما طی این سالها خیلی تغییر کرده ایم یا دانش ما نسبت به خودمان تغییر کرده است؟ آیا خاطرات زندگینامه اشعار بیشتر از حقیقت هستند؟

خاطرات اولیه کودکی
این روانشناس بزرگ رشد ژان پیاژه سالهاست که با جزئیات کامل توصیف می کند که چگونه تقریباً وقتی کودک پرستار بچه در یک پارک ربوده شد ، وقتی پرستار بچه او را برای قدم زدن در قدم زدن درآورد.

او داستان را ادامه می داد تا اینکه همه چیز به معنای واقعی کلمه تبدیل به یک افسانه شد ، یعنی وقتی پرستار بچه سال ها بعد به والدینش نوشت که این آدم ربایی نزدیک است ساختگی باشد.

از نظر کلاسیک ، این داستان از وقایع قبلی است که توسط دیگران شنیده و گرفته شده است . از نظر روانشناسی رشد ، پیاژه حتی نمی توانست این واقعه را به یاد بیاورد - حتی اگر واقعاً اتفاق افتاده بود. شواهد تجربی گسترده ای وجود دارد:

اکثریت قریب به اتفاق بزرگسالان نمی توانند وقایع سه سال اول زندگی را به خاطر بسپارند.

در میان دلایل این فراموشی دوران کودکی متعلق به یک توسعه زبان کافی است که هنوز به طور کامل خودپنداره به یکی دیگر از توسعه یافته نیست. اما خاطرات بعدی زندگی چیزی قابل اعتماد هستند.

در تحقیقات حافظه ، بدون تردید این است که خاطرات بیوگرافی نشان دهنده بازتولیدهای عینی از وقایع نیستند ، بلکه بازسازیهای ذهنی با تحریف های منظم متعدد است.

به این ترتیب ، وقتی از آنها سؤال شود که بدترین اتفاقی که در زندگی برای آنها رخ داده است ، یک جوان می تواند بگوید که این عشق شکسته است . ده سال بعد ، او احتمالاً می گوید که این شکست احتمالاً بهترین کاری بود که می توانست برای او اتفاق بیفتد.

ده سال دیگر ، او این واقعه را بی ربط تلقی می کند ، فقط به این نخستین عشق بزرگ با دلتنگی در سالمندی نگاه می کند .

خاطرات زندگینامه داستانهایی از هویت ما هستند ، آنها نحوه بیان خودمان را می بینیم و می فهمیم.

بنابراین ، آنها همچنین در دوره زندگی و در جریان شرایط جدید شرایط تغییر می کنند . آنها یک آیین نامه پیچیده روانشناسی است که در جهت حفظ و توجیه خود در شرایط فعلی و در کل طول عمر خدمت می کند.

این مسئله در درجه اول مسئله "خم شدن" گذشته نیست ، بلکه تلاشهای سازگارانه و آگاهانه است .

جمع کردن آنچه تاکنون در یک کل معنادار زندگی کرده است یک کار مادام العمر است.

با این وجود ، اختلاف نظرهای فردی با توجه به این تمایل به   "تحریف حافظه" وجود دارد ، از یک طرف به دلیل عوامل شخصیتی از قبیل پیشنهادگرایی ، برونگرایی و تخیل خلاق فرد به خاطر آوردن ، از سوی دیگر در سن و شرایط زندگی فعلی.

تجربیاتی از دوران نوجوانی و زندگی در بزرگسالان
حتی اگر خاطرات زندگینامه در کل طول زندگی برای هویت ما از اهمیت بالایی برخوردار باشد ، در سن سالمندی نقش اساسی در بهزیستی ذهنی دارند. در هر صورت ، یکی از مشاهدات مداوم در بین افراد مسن این است که آنها بسیار دوست دارند که با خاطرات زندگی نامه خود مقابله کنند و از به اشتراک گذاشتن این خاطرات با دیگران خوشحال هستند.

نکته جالب اینجاست که آنها به طور اتفاقی درمورد تجربیات دوران نوجوانی و بزرگسالی قرار دارند و اینها معمولاً از نظر عاطفی بسیار ارزشمند هستند. این "دست انداز یادآوری" ، همانطور که این پدیده در ادبیات روانشناسی نامیده می شود ، یک استثنا مطلق از این قاعده است که دسترسی به خاطرات با گذشت زمان دشوارتر می شود.

عشق شکسته در ابتدا بد است ، ده سال بعد حس می کند و در پیری خاطره نوستالژیک است.
عشق شکسته در ابتدا بد است ، ده سال بعد حس می کند و در پیری یک خاطره نوستالژیک است. تصویر PD
این پدیده به گونه ای تفسیر می شود که دسترسی بهتر به این خاطرات به این دلیل است که تجربیات این دوره زمانی برای شکل گیری هویت از اهمیت اساسی برخوردار است و به همین دلیل بارها و بارها فراخوانده می شوند.

این داستانهای مربوط به خود ، که از گذشته های دور سرچشمه می گیرند و دوباره فعال می شوند و بارها و بارها بازگو می شوند ، باعث می شود که سالخوردگان بتوانند عناصر اصلی یک قسمت را به یاد بیاورند و آنها را به روشی معنادار جمع کنند.

عملکرد حافظه اتوبیوگرافیک برای حفظ خود منسجم ارتباط نزدیکی با تنظیم احساسات دارد. ما از تحقیقات می دانیم که افرادی که در شرایط زندگی فعلی خود احساس استرس می کنند ، نیاز فزاینده ای دارند تا خود را به سمت خود زودتر و مطمئن تر سوق دهند .

به ویژه در مواقع تغییر ، بدیهی است که این موضوع حفظ استمرار نفس علیرغم تغییر نقش آتی ، آشتی دادن آنچه که در حال حاضر با آنچه تجربه شده است زندگی می کند تا کل موضوع معقول شود.

ادغام شرح حال شخصی خود در پیری
این وظیفه رشد مادام العمر انسان است که به طور مداوم آنچه را که در یک کل معنادار زندگی کرده است ، جمع کند. بنابراین ، تفسیرهای فردی از گذشته خود با گذشت زمان تغییر می کند.

به دلیل تغییرات فردی و اجتماعی ، داستان زندگی شخصی بطور مداوم مورد بازنگری قرار می گیرد - اما شخصیت همچنان یکسان است.

به گفته روانشناس و روانشناس رشد ، اریک اریکسون ، آخرین و مهمترین وظیفه رشد فردی رسیدن به یکپارچگی زندگی خودش است ، یعنی اینکه بتوانید در زندگی نامه شخصی خود بگوییم بله.

تقابل با مرگ نزدیک می شود و دلیل افزایش تفسیر زندگی شخصی است. زندگینامه شخصی شما در معرض معاینه حساس است - وقایع موجود در داستان زندگی موجودی می شوند ، به طوری که با وجود همه عدم تطابق های ممکن ، کل موضوع معقول می شود .

مزایای گذشته نگر زندگی در سن پیشنهاد یافته های این مطالعه که افراد مسن تر که به شدت با خاطرات مربوط بشرح حال خود مقابله، روانی سالم هستند نسبت به همسالان که چنین علاقه نشان دادن است.

با این حال ، این مطالعات همچنین نشان می دهد که استفاده تطبیقی از خاطرات بستگی به آنچه آنها دارند.

تجلیل از گذشته به سختی به بهزیستی کمک می کند.
تجلیل از گذشته به سختی به بهزیستی کمک می کند. تصویر PD
به عنوان مثال ، اگر خاطره ها فقط برای شکوه و عظمت گذشته و یا سرزنش وقایع گذشته به خاطر ناراحتی های کنونی خدمت می کنند ، در نتیجه به سختی عملکردی در تنظیم وضعیت ذهن دارند.

در مقابل ، آنها خاطراتی هستند که با برنامه ها ، برنامه ها و تصمیمات زندگی قبلی سروکار دارند و در خدمت آشتی دادن گذشته و حال هستند و با اطمینان به آینده نگاه می کنند.

"توطئه سکوت"
براساس این نتایج ، بررسی زندگی ، که برای افراد مسن مهم است ، به ویژه برای افراد دارای شرح حال دشوار و آسیب زا بسیار مهم است . مطالعات بیشمار با بازماندگان هولوکاست این امر را چشمگیر نشان داده است.

همانطور که روانشناس آمریکایی یائل دانیلی توضیح می دهد ، بسیاری از بازماندگان هولوکاست قادر به ادغام آسیب هایی که در یک زندگی جامع زندگی تجربه کرده بودند نبودند .

این "توطئه سکوت" مانع از این شد که این افراد تجربه هولوکاست را با بقیه زندگی خود آشتی دهند . این خاطرات را با احساس ناامیدی و ناامیدی همراه می کرد.

ادغام تجربیات آسیب زا در یک داستان زندگی جامع ، از جمله موارد دیگر ، برای جلوگیری از قطع شدن زنجیره حافظه بین نسلی ضروری است.

زیرا نیاز به گذر از خاطرات و حفظ آنها در طول نسل برای مردم عجیب است. به این معنا ، گذشته نگرانه های زندگی نه تنها به معنای فردی ، بلکه از نظر خانوادگی ، حتی فرهنگی - تاریخی نیز دارند.

این در مورد حقیقت عینی نیست
صرف نظر از اینکه چقدر خاطرات اتوبیوگرافیک آسیب زا یا چقدر زیبا هستند ، نمی توان هدف یافتن حقیقت عینی زندگی خود را داشت. با این حال ، این در مورد شناخت معنای ذهنی است که معلوم می شود در مواجهه با پایان زندگی نزدیک ، پایدار برای زندگی است.

هدف و عملکرد چنین بررسی زندگی ، شناسایی مشکلات و درگیری های حل نشده ، حل آنها ، بخشیدن خود و دیگران است.

انسانهای اولیه هرگز قادر به ایجاد چنین مغزهای بزرگی نخواهند بود ، و اگر آنها یک بار یک جزء مهم را به منوی خود اضافه نمی کردند: امروز گوشت وجود نخواهد داشت.

چار ایگلند توصیه می کند: "فراموش نکنید که هومینین ها در درجه اول از دو و نیم میلیون سال پیشگام بودند." "برای درک رفتار آنها ، نگاهی به شامپانزه هایی که امروز زندگی می کنند کمک می کند. آنها عمدتا از گیاهان تغذیه می شوند ، اما گاهگاهی حیوانات کوچک را نیز شکار و می خورند. آنها طعم گوشت را دوست دارند. چرا باید با هومینین ها فرق داشت؟ "این انسان شناس از دانشگاه کارولینای شمالی در گرینزبورو حرفه اولیه انسان را در شکارچیان بازی های بزرگ موفق بازسازی کرده است (به بخش" شکارچی ها شکار شوند "، بخش اول این داستان جلد).

اگلند تأکید می کند ، در آغاز این مسیر ، به هیچ وجه تعجب آور نبود. در عوض ، آنچه اتفاق افتاده است ، پیشرفت بیشتر رفتاری است که شامپانزه ها احتمالاً میلیون ها سال از آن نشان داده اند: در صورت وجود ، از ظرافت گوشت خودداری کنید. نزدیکترین خویشاوندان انسان حداکثر پنج تا ده درصد از رژیم غذایی خود را صرف گوشت مهره داران می کنند: یک توله پرنده ای که از لانه خارج شده است ، کودک بوته ای که از حفره درخت خود بیرون می آید ، یک میمون کلوبوس کوچک است که توسط این گروه در شکار مشترک شکار می شود. اما قبل از لاشه تازه یک فیل جنگلی یا گورخر ، انبوهی از شامپانزه ها باید گرسنه می شدند. اگرچه حیوانات نر به طور خاص دارای سگهای بزرگ و برجسته هستند ، اما نمی توانند گوشت را از بدن حیوان جمع و جور پاره کنند. اولین نمایندگان جنس Homo 2.5 میلیون سال پیش - با توجه به وضعیت فعلی Homo rudolfensis - حتی قادر به انجام این کار بودند: همانطور که یافته های فسیلی نشان می دهد ، این گونه علاوه بر اینورهای بزرگ ، گسترده ، دارای سگهای کاملاً شبیه به انسان ، به میزان قابل توجهی کوچکتر از شامپانزه ها است. ، اما این هومو اولیه احتمالاً اولین کسی بود که ابزار سنگ ساخت. قدیمی ترین فرهنگ ابزار ("Oldowan") به 2.5 میلیون سال در آفریقای شرقی باز می گردد ، و Homo rudolfensis نیز از 2.5 تا 1.9 میلیون سال پیش در آنجا زندگی می کرده است. باستان شناسان علاوه بر سنگ های چکش ، نوک انگشتان تیز پیدا کرده اند. شاید این تخفیف ها به اندازه مرد شامپانزه و قائم رودولفنزیس - که اساساً گیاهخواری مانند همه هومین های اولیه است - به مدت ده ها هزار سال صرف میوه های سخت پوسته شده را خدمت می کردند.

اولین قطع به گوشت
با این وجود ، در بعضی از مواقع ، اولین این تراشه های سنگی که بر روی پوست آنتالوپ مرده یا اوکاپی قرار گرفته است ، بخشی از گوشت ماهیچه ها را از استخوان جدا می کنند ، و نیش های اندازه گشاد شده را از گوشت خام جدا می کنند. از آن به بعد ، هومینین ها منبع جدیدی را باز کرده بودند. این باعث نمی شود آنها شکارچیان بازی بزرگ یک شبه شوند. اما این گزینه ای را به آنها داد که رقبای آنها نداشتند. هنگامی که خشکسالی بزرگ دو میلیون سال پیش جنگل های آفریقای شرقی را خرد کرد و چمنزارها و گله های بزرگ نشخوارکننده رشد کردند ، هومین ها توانستند این گزینه را انتخاب کنند. قدیمی ترین محلی که در آن مردم ماقبل تاریخ تعداد زیادی از حیوانات را خرد می کنند ، 1.85 میلیون سال قدمت دارد و در دره اولدووی در تانزانیا واقع شده است (به مقاله "شکارچی شکارچی می شود" مراجعه کنید). حتی در حال حاضر ، گوشت بازی بزرگ فقط بخش کوچکی از طیف مواد غذایی را تشکیل می دهد. انسان شناسان تخمین زدند که حتی با Homo erectus ، محتمل ترین شکارچی بازی در تاریخ بشر ، فقط 10 تا 20 درصد از کل کالری دریافتی را ارزیابی می کند. اما حتی این جیره گوشت که دو برابر شامپانزه ها است ، به انسانهای اولیه مزیت چشمگیری داد.

فصل خشک دو میلیون سال پیش ، زمان شدت یافتن مبارزه برای هستی بود ، که دائماً به دنبال راه حلهای نوآورانه جدید از همشهریان مبارز بود: ابزارهای بهبود یافته ، تعدیل در رفتارهای اجتماعی (تقسیم وظایف و منابع درون گروه ، افزایش همکاری) ، تدوین استراتژیهای مجموعه برای لامپ ها و ریشه ها ، تدوین استراتژی های شکار. چار ایگلند توضیح می دهد: "زمان انتخاب مغزهای بزرگتر بود." "و مغزهای رو به رشد می خواستند تغذیه شوند." به طور خلاصه: بدون گسترش مصرف گوشت از دو میلیون سال پیش ، رشد سریع مغز جنس هومو اتفاق نمی افتاد. و ما امروز انسانها هرگز وجود نداشتیم.

نمایش
شما همان چیزی هستید که می خورید
ویلیام لئونارد توضیح می دهد: "نیاز انرژی بافت مغز تقریبا 16 برابر ماهیچه اسکلتی است." "بنابراین تکامل مغزهای بزرگتر انسان فقط با جابجایی به یک رژیم غذایی با کیفیت بالا - با میوه های پرمصرف و با گوشت انجام می شود." او به همراه همکارانش جاش اسنودگراس و مارسیا رابرتسون ، ارتباط بین رشد مغزی و متابولیسم در تکامل انسان را ردیابی کرد. لئونارد می گوید: "مردم بخش بسیار بیشتری از بودجه انرژی روزانه خود را برای تأمین مغز خود نسبت به سایر داران سرمایه گذاری می کنند." 20 تا 25 درصد به اصطلاح متابولیسم پایه در بزرگسالان وارد متابولیسم مغز می شود. برای مقایسه: در سایر نخبگان 8 تا 10 درصد است ، در سایر داران 3 تا 5. با این حال ، متابولیسم اساسی بدن انسان از سایر داران با وزن قابل مقایسه بیشتر نیست. نتیجه: برای اینکه بتوانیم موتور مسابقه اتومبیلرانی پر سرعت را در زیر جمجمه خود تأمین مالی کنیم ، مردم باید از سوپر زبان پر کنند ، به اصطلاح. لئونارد و تیمش محاسبه کردند که از غذاهایی که از نظر میزان انرژی و مواد مغذی به میزان قابل توجهی بالاتر از خوراک هر ماده اولیه با اندازه ی مشابه باشند ، مصرف می کند. با این حال ، متابولیسم پایه بدن انسان از سایر داران با وزن قابل مقایسه بیشتر نیست. نتیجه: برای اینکه بتوانیم موتور مسابقه اتومبیلرانی پر سرعت را در زیر جمجمه خود تأمین مالی کنیم ، مردم باید از سوپر زبان پر کنند ، به اصطلاح. لئونارد و تیمش محاسبه کردند که از غذاهایی که از نظر میزان انرژی و مواد مغذی به میزان قابل توجهی بالاتر از خوراک هر ماده اولیه با اندازه ی مشابه باشند ، مصرف می کند. با این حال ، متابولیسم پایه بدن انسان از سایر داران با وزن قابل مقایسه بیشتر نیست. نتیجه: برای اینکه بتوانیم موتور مسابقه اتومبیلرانی پر سرعت را در زیر جمجمه خود تأمین مالی کنیم ، مردم باید از سوپر زبان پر کنند ، به اصطلاح. لئونارد و تیمش محاسبه کردند که از غذاهایی که از نظر میزان انرژی و مواد مغذی به میزان قابل توجهی بالاتر از خوراک هر ماده اولیه با اندازه ی مشابه باشند ، مصرف می کند.

گوریلا یک استراتژی متفاوت را انتخاب کرد: آنها بیش از 80 درصد از انرژی غذایی خود را از برگ و پوست گرفته می شوند - مواد گیاهی فیبری با محتوای کم انرژی. آنها به مقادیر زیادی از این مورد نیاز دارند ، به طوری که روزانه ساعت های زیادی را صرف غذا می کنند. و با هضم هضم: به عنوان سازگاری با رژیم غذایی ، روده بزرگ دارند. از طرف دیگر افراد از نظر اندازه بدنشان دارای روده بزرگ نسبتاً کوچک و روده بزرگ بزرگی هستند. دستگاه گوارش ما شبیه به گوشتخواران است - این سازگاری با غذاهای پر انرژی و قابل هضم است و این مزیت اضافی را ارائه می دهد که اعضای جنس Homo فقط به مقادیر کمی از مواد غذایی برای تأمین کالری و مواد مغذی خود نیاز دارند. مدت ها قبل از شروع دوره فست فود ، هومو فقط به زمان کمتری برای غذا خوردن از دیگران نیاز داشت ، کامل شدن در نتیجه ، وی برای فعالیت های دیگری که مغز زیرک آن دائماً انگیزه های جدیدی به او می داد ، آزادی پیدا کرد.

TURKANA BOY: بزرگ و کمبود
حتی Homo erectus - که برخی از محققان آن را به عنوان Homo erectus ابتدایی آفریقا "Homo ergaster" می نامند - مطابق با وضعیت دانش ، دارای روده بزرگ و کوچک انسان امروزی بود. این نشانگر اسکلت تقریباً 1.5 میلیون ساله تقریباً کامل "Turkana Boy" ، پسری تقریباً نه ساله Homo-erectus است ، که در سایت کنیایی Nariokotome کشف شد: در کمر کوتاه او هرگز گوریل هرگز نبود. روده مناسب است. مرد نعوظ برآمدگی استخوانی باستانی داشت و پیشانی نسبتاً مسطحی داشت ، اما قد او بسیار شبیه به انسانهای امروزی بود. یک ماده نر کامل Homo erectus به 1.75 تا 1.85 متر رسید ، ن کوچکتر بودند. بلند شد

مطمئناً اوایل موهای بدن خود را از دست داده بود و آن را برای غدد عرق که باعث سرمایش می شد ، رد و بدل کرده بود ، زیرا زندگی فعال یک شکارچی و جمع کننده در سونا آفتاب خیس خورشید نیاز به این تنظیم داشت. او دندان ها و فک های کوچکتر از استرالوپیتسینین و به عنوان Homo rudolfensis داشت - این نشانه ای بود که وی نسبت به پیشینیان خود مجبور به خرد کردن غذاهای گیاهی کم تر بود. از نظر لئونارد ، این تصویر متناسب است: مرد ارکتوس برای پر کردن مغز بزرگتر خود ، غذایی بسیار مهمتر از پیشینیان خود خورد. و پرانرژی ترین چیزی که زعفران خشک باید به گرسنه ها عرضه کند ، گوشت است.

لوریس کوردین متقاعد شده است که بیشتر گوشت - جدا از کالری دریافتی - یک مزیت بزرگ دیگر برای هومینین ها دارد. این استاد علوم تغذیه ای در دانشگاه ایالتی کلرادو اظهار داشت: باید ذهن رشد یابد و به اندازه کافی با "اسیدهای چرب کلیدی" تأمین شود تا بافت جدید مغز به هیچ وجه توسعه یابد. کوردین ترکیبات زنجیره ای بلند و اشباع نشده اشباع شده با زنجیره بلند و اسید آراشیدونیک ، DHA و AA را کوتاه می نامد. ارگانیسم داران فقط می تواند آن را به میزان محدودی از سایر مواد از طریق تبدیل تولید کند - بنابراین باید آن را از طریق مواد غذایی جذب کند. مطالعات انجام شده توسط کوردین در سایت صحرای آفریقا نشان داد که گیاهان وحشی در آنجا بیشتر دارای آثار DHA و AA هستند. اما بافت های عضلانی و اندام ناشی از نشخوارکنندگان وحشی مقدار متوسط ​​و زیاد هر دو را ذخیره کرده اند. در مغز و کبد حیوانات چیزهای زیادی می توان یافت. و هومین های شکار از این بهره مند شدند.

ویلیام لئونارد غالباً باید به این سؤال پاسخ دهد: اگر غذاهای مبتنی بر گوشت چنین تأثیرات مثبتی داشتند - چرا شیرها ، به عنوان مثال ، رشد مغز را با جنس هومو مقایسه نکردند؟ از این گذشته ، آنها فقط گوشت می خورند. این انسان شناس رد می کند: "در آن زمان ، تغذیه بهتر شرط لازم برای رشد مغز بود ، اما دلیل آن نبود. یک دلیل وجود ندارد - این مجموعه ای از عوامل شبکه ای است. »(به صفحه 30 مراجعه کنید به نمودار).

اتومبیل آفریقایی
طبق گفته لئونارد ، نتایج کوردین یک چرخ فلک بازخورد چند بخشی از بازخورد مثبت را که از دو میلیون سال پیش شروع شده است ، تکمیل می کند: دسترسی بهتر به گوشت ، در نتیجه تأمین بهتر انرژی غذایی و همچنین بلوک های ساخت مغز DHA و AA ، در نتیجه رشد مغز را ارتقا می بخشد. از این طریق توانایی یادگیری را گسترش داده و از این طریق زندگی اجتماعی پیچیده تری ، ابزارهای خلاقانه تر و استراتژی های شکار موفق تر - و از طریق همه اینها به نوبه خود دسترسی به گوشت را بهبود بخشید.

دور و دور این چرخ فلک ، رانده شده توسط موتور آب و هوا به طور فزاینده و خشک ، فشار انتخاب مداوم را در جهت راه حل های مسئله ای نوآورانه و در نتیجه بر مغزی بزرگتر ایجاد می کند. در پایان ، Homo erectus یک شکارچی بازی باهوش بزرگ شد. و به موجودی که در دنیای خود احساس امنیت کافی می کند تا آفریقا را ترک کند و پا به قاره های جدید بگذارد. ■

توسط Thorwald Eve

چربی: مخزن مخزن برای مغز
یک گروه تحقیقاتی به سرپرستی انسان شناس آمریکایی ویلیام لئونارد دریافت: در مقایسه با سایر داران ، انسان درصد کمتری از توده عضلانی و درصد بیشتری از چربی بدن را دارد. محققان دو مزیت تکاملی را در این مورد تشخیص می دهند: از آنجا که بافت چربی از انرژی کمتری نسبت به بافت ماهیچه ای استفاده می کند ، انرژی بیشتری در مغز در اختیار مغز قرار می گیرد. و: در موارد کمبود مواد غذایی ، چربی امنیت تأمین را برای مغز ایجاد می کند. این ارتباط به ویژه در نوزادان قابل مشاهده است. در نوزادان ، 87 درصد افتخار متابولیسم پایه به متابولیسم مغز جریان می یابد - و مغزهای بزرگ از جنس هومو نمی توانند از دست دادن منبع انرژی را تحمل کنند. به همین دلیل ، نوزادان انسانی بسیار ضعیف تر از پسران سایر داران هستند: آنها باید بتوانند از مواقع اضطراری کوتاه استفاده کنند ، بدون متوقف کردن رشد مغز آنها. لئونارد می گوید: "این همچنین توضیح می دهد که چرا کودکان سوء تغذیه معمولاً در جهان سوم کوچک باقی می مانند." "در مورد سوء تغذیه خفیف تا متوسط ​​، بدن کودک ترجیح می دهد رشد را به طول انجام دهد و نه به خطر انداختن متابولیسم مغز در حال رشد یا درصد چربی بدن."

bdw READER TOUR MALAWI - CRADLE OF HUMANITY
سفر خوانندگان مانند گذشته: در نیمه دوم سپتامبر 2010 ، تصویری از گروه علمی نشان داده شده در خاستگاه بشر. برجسته این سفر شرکت در حفاری توسط پروفسور فریدمن Schrenk خواهد بود. تیم Schrenk در سال 1991 فک پایین 2.5 میلیون ساله یک Homo rudolfensis در ایالت آفریقای شرقی مالاویا پیدا کرد. تا به امروز ، این قدیمی ترین یافته اجداد مستقیم ما است. 30 خواننده بیلد در ویسنشنفت فرصتی بی نظیر دارند تا در بزرگترین پیروزی های خود در محل کار ، بیش از شانه محقق مشهور جهان از فرانکفورت ام ماین جستجو کنند و در حین کاوش ، دست خود را قرض دهند. استاد دیرینه شناسی به طور انحصاری برای چند روز در دسترس ما خواهد بود.

علاوه بر این ، این سفر برجسته های منحصر به فرد دیگری را ارائه می دهد: ما چندین روز را در کاوش در پارک ملی South Luangwa در زامبیا می گذرانیم ، که هنوز هم در اروپا عمدتاً ناشناخته است ، اما "دارای حیوانات زیادی است که Serengeti به هیچ وجه از آنها پایین نیست." سپس از منظره ای عبور می کنیم که یادآور جنگل سیاه نسبت به قاره سیاه است. سفر بازگشت از اردوگاه Schrenks در مالما در شمال مالاوی به دنبال سواحل دریاچه مالاوی ، دومین دریاچه بزرگ آفریقا به طول 560 کیلومتر است.

گشت و گذار bdw توسط Livingstone Tours ، ارائه دهنده آفریقا برگزار می شود. راهنمای تور سازمانی رئیس او ، دکتر است. آلبرخت گورتنر گورتنر زیست شناس است و بیش از ده سال در مالاوی و کشورهای همسایه سفر کرده است. او احتمالاً مالاوی را بهتر از هر آلمانی دیگری می شناسد. وسایل مسافرتی ما مریخ نورد همه زمینی است ، اما مکانهای اقامتی ما چادرهای آزمایش شده ای هستند که Livingstone Tours برای ما فراهم می کند. مالاوی کشوری محسوب می شود که در آن آفریقا هنوز بکر ترین: مردم دوستانه و جرم اندک است. این کشور دارای 13 میلیون نفر جمعیت و تقریباً 120،000 کیلومتر مربع است. پایتخت به نام Lilongwe ، زبانهای رسمی Chichewa و انگلیسی است.

اعلامیه سفر تفصیلی را در شماره ماه سپتامبر بیلد der Wissenschaft خواهید یافت. قیمت سفر حدود 5000 یورو خواهد بود (شامل کلیه پروازها ، مسافرتها و تخته کامل). تاریخ تخمینی سفر: دوشنبه ، 13 شهریور تا چهارشنبه ، 29 سپتامبر 2010 است. اگر می خواهید در مورد این سفر اطلاعات بیشتری کسب کنید یا مایلید به آن توجه داشته باشید ، لطفاً با دستیار تحریریه bdw با استفانی آهمان تماس بگیرید (0711/759 44 47) یا برای او ایمیل بفرستید: stefanie.ahmann@konradin.de

هومو ارکتوس اولین هومینین بود که از نظر ظاهری انسانی مشخص بود ، نه تنها از نظر جسمی و برش صورت. همچنین در حجم مغز وی به وضوح با هومین های اوایل زمان و همچنین حال خود تفاوت داشت.

تفاوت های بزرگ - انسان و گربه ها
اگر بخش بیشتری از گوشت رژیم غذایی به مغز انسانهای اولیه کمک کرد تا رشد کنند - پس چرا شکارچیان گوشتخوار با رشد قابل مقایسه مغزی واکنش نشان ندادند؟ پاسخ: "ابزار شکار" شما راه حلهای بیولوژیکی است - حصارها ، پنجه های تقویت شده با پنجه ، استحکام حداکثر سرعت. آنها به مغزهای بزرگتر از آنچه که باید انجام دهند احتیاج ندارند. برای جنس Homo ، از نظر تجهیزات مجهز ، یک راه حل فرهنگی حاکم است: همکاری ، گروه های اشتراکی با تولید ابزار و استفاده از ابزار. در مورد سازندگان ابزار قائم با دست گرفتن رایگان ، مغزهای بزرگتر و قدرتمند تری که از تأثیر تقویت کننده (+) از طریق قطار چرخ دنده از یکدیگر جدا می شوند.

فاکتور TWICE 3 در کل از سریال های خوب برای اولین بار
هزینه انرژی مغزهای بزرگ ما بسیار زیاد است: به طور متوسط ​​، داران () مغزهایی دارند که دو برابر بزرگتر هستند - و بنابراین گرسنه تر هستند - نسبت به سایر داران (). و انسان () به نوبه خود دارای مغز 3 برابر بزرگتر از میانگین تمام نخبگان است.

مغز عظیم می خواهد تغذیه شود. بنابراین ، انسان () بسیار بیشتر از آنچه که برای وزن خود مناسب باشد ، انرژی و کیفیت بیشتری می خورد. گونه هایی از میمون ها وجود دارند که - نسبت به وزن بدن - غذاهایی مشابه با کیفیت بالا (خط شکسته) می خورند. اما این حیوانات فقط بین 80 گرم و چند کیلوگرم وزن دارند.

در بین نخبگان ارتباط مستقیمی بین اندازه مغز و کیفیت مواد غذایی وجود دارد: بزرگتر - از نظر وزن بدن - از نظر مغزی ، از نظر کیفیت بالاتر غذایی از این گونه استفاده می شود. این قانون کوچک برای جنس هومو () ، برای ما انسانها بسیار صادق است.

· مردم نسبت به سایر نخبگان دیگر بخش بیشتری از انرژی غذایی خود را در عملکرد مغزهای بزرگ خود سرمایه گذاری می کنند.

بنابراین ، آنها مجبور بودند به غذای پر انرژی و بسیار مغذی روی آورند.

· گوشت نه تنها کالری زیادی فراهم می کند ، بلکه بلوک های ساختاری اساسی را نیز برای رشد بافت مغزی فراهم می کند.